-
لالا لا لا ...
پنجشنبه 16 فروردین 1397 20:48
حقیقتش اینه که بچهای ما خیلی به محبت ما احتیاج دارن ، به لالایی هامون به بوسه هامون ... احتیاج دارن ازین رو که ما احتیاج داشتیم که ادمای بهتری بشیم ...که احتیاج داریم ادمای بهتری باشیم ... اگه ی روزی مامان شدمماش باباش وقتی میاد خونه گوشی دستش نباشه ...کاش خودم با گوشی ور نرم و با بچه ام و اموزشش وقت بذارم ...سر شارش...
-
جای قشنگ دنیا
یکشنبه 27 اسفند 1396 15:02
یک قسمتی از دنیا میرسه که بالاخره می فهمی دنیا ، دنیای از دست دادنه ، امروز اگه نه فردا حتما ...هر لحظه داری زمان رو ازدست میدی ...هر روز داری روز قبلتو ازدست میدی ... ادم هارو از دست میدی ..یا با تموم شدن ی رابطه یا مرگشون ...از دست دادن درده ، درد عمیق و گنگیه ...صبر داره انتظار داره ... اما ازدست دادن ادم هارو بزرگ...
-
خوشی ها
چهارشنبه 18 بهمن 1396 09:19
چطور آدم می تونه تو اوج خوشی ها بد بشه و اتفاقای بد حالش رو بگیره ...
-
نوشتن
چهارشنبه 18 بهمن 1396 08:55
دل نوشتن ... نوشتن می تونه آدم رو آروم کنه ... عادت کردن به نوشتن هر آنچیزی که باید نوشت ...دم ها با هم معامله می کنند تا دنیای درون که به دوست احتیاج داری و نمی دانی دقیقا کجا میشود این ددوست را پیدا کرد ... از این که زندگی آن طور که باید گاهی پیش می رود گاهی نه ملولم ...که خب البته همیشه همین است ... اکنون در سن 24...
-
تقدیر
جمعه 29 دی 1396 12:05
اگه ی روز تو خلوتت یاد گذشته افتادی بدون که چی سرم اومد ... ی روز تو هم سرت میاد .. اگه دوباره دیدمت شرمنده از خودت نباش ...
-
میرم
جمعه 29 دی 1396 11:50
به خدا برای همیشه از پیشتون میرم ...
-
فضای مجازی
سهشنبه 5 دی 1396 05:29
در کنار اندک خوبی ای که دارد ... مدام این احساس را به تو میدهد که همه چقدر خوبند ، چقدر خوشحالند و تو ! با وجود این که می دانی خیلی ها اینطور ها هم که فکر میکنی نیستند ...
-
حقیقت تلخ
دوشنبه 4 دی 1396 13:38
عجب صبری خدا دارد ! متاسفانه وقتی مواجه میشیم با اون بعد از آدم ها که درونیه درونیه ...مثل ی روز سرد و یخ زمستونی وسط کوه های سنگی ...حقیقت درست مثل اون باد یخ می خوره تو صورتت ! امیدوارم هیچ وقت قادر نباشیم ذهن هم رو بخونیم ...هیچ وقت !
-
آدم ها !
یکشنبه 14 آبان 1396 05:41
آدم ها ما آدم ها تا حد زیادی غیر قابل پیش بینی ایم و همین طور غیر قابل اعتماد ... ی جاهایی خیلی شیک می فهمیم که دارن برامون زیر و رو میکشن و می خوان مثلا چیزی که فک میکنن خیلی خفنه برا خودشون از بقیه پنهان کنن ... خب من اینطوری نیستم ..خیلی زود خودمو و کارمو لو میدم ... با انتخابم و با کارم یک سال شایدم دوسال عقب...
-
از رنجی که می بریم ...
سهشنبه 2 آبان 1396 10:24
به حدی با انسان های دیگه احساس نزدیکی می کنم که واقعا از رنج و ناراحتیشون ناراحت میشم ... این که می بینم که ی پیر مرد تو سن احتمالا هفتاد سالگی اومده غذای سلف رو بگیره و دیش به اون غذا و اینا ... اذیتم میکنه نمیدونم شاید اون اصلا با شرایطش راحت و اوکی باشه ... اما ... خدایا با وحود تمام ناخلفی ها و بدی هم پشتم باش و...
-
قدرت شب
چهارشنبه 1 شهریور 1396 21:22
بعضی شب ها خیلی احساس قدرت میکنم ، بیا با خودمون خیال کنیم که چه ! خب فلان کار را کرد خب فلان طور شد ! مگر فلانی چه گلی به سر تو زد که به سر او بزند ؟! امروز دیدم ب چشم که زمین گرده ... خیلی و خیلی و خیلی ... قراره تحت هر شرایطی حال من خوب باشه قراره بیش از پیش خودم رو و اهدافم رو دوست داشته باشم و این رو با هیچ کس...
-
خلوت
چهارشنبه 1 شهریور 1396 20:46
واعطان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند ... چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند !
-
enfp
سهشنبه 24 مرداد 1396 07:12
نوشته که این شخصیت عمیقا از نوشتن برای آروم شدن استفاده می کنه ... بعضی وقتا همه چی میریزه به هم ..سیم پیچیام قاطی میشه ...شاید واسه پریود عه ..شایدم نه ... ولی این روزا و شبای اینجوری همیشه سازنده بودن برام ...همیشه تصمیم هایی گرفتم و تو مسیرشون رفتم که به پیشرفتم خیلی کمک کرده ... متاسفانه همینه دنیا و باید توش...
-
استرس
جمعه 6 مرداد 1396 15:17
استرس یهو که میاد همه چیو میپسچونه به هم ... دلم می خواد فریاد بزنم چه قدر امروز همه چی ریخت به هم بتن رو چه کنم ؟ لباس عروسی پری رو چی ؟؟ عزیز دل رو چی ؟ چی میشیم ؟؟ دوستایی که براشون وقت نذاشتم رو چی ... خدای من ...این شوریدگی همش از انتطار میاد ...انتطار از چیزای کوچیک ... این رفتاریه که باید تو خودم درستش کنم ......
-
امید
سهشنبه 27 تیر 1396 09:44
ی وقتایی هست که نا امید میشی و دلسرد و به فکر این که چرا اینجوری شد ؟ چرا زندگی بر وفق مراد نمی چرخه و چرا برا اون یکی چرخ زد و برا من چوب لاش گیر کرده ؟؟ اما میدونی نهایتا راهی که میری باید درست باشه و باید موفق شی ...باید یاد تموم اون خوش شانسیایی که تا الان داشتی بیفتی و امیدتو از دست ندی ، راضی ام از جایی که هستم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 خرداد 1396 10:42
زندگی ... برای بعضی یکجور می خواهد و برای باقی جور دیگر ... قطعا ان الله لا یکلف نفسا ال بوسعهاست ... اما امان ... امان از این وسع کم و تکلیف زیاد ... هدف دور و دست کوتاه ... امان از تنهایی ... و نداشتن هیچ تکیه گاهی ... امان از بعضی که حجم نت های اماده ی فریاد درونش باد میکند و هیچ نمی تواند گوید ... امان از حال...
-
نه
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 20:43
نه زندگی همینجوری نمیمونه قول میدم ...
-
تو
جمعه 8 اردیبهشت 1396 17:03
به تو که فکر می کنم تمام وجودم به رعشه می افتد ... هر وقت یاد تو عود می کند آه می کشم و نمی فهمم بار این آه که می گویند چقدر در زندگی ات نقش دارد ؟ به این که ماه هاست تو را ندیده ام ...به این که چرا پس از ذهنم پاک نمی شوی ... زندگی بدون تو جریان دارد ... دروغ چرا به خوبی هم جریان دارد ... اما برای یک قسمت ازین زندگی...
-
انصافانه
یکشنبه 27 فروردین 1396 19:50
انصافانه ترین راه برای کنار تو بودن... غمگین بودن است ... که وقتی غمگینم نه خودخواهم و نه حرفی می زنم که از ناکجا آبادم بیاید ... وقتی غمگینم خودمم ... خودآن گستاخ زمان قدرت... خود آن فراموشکار زمان فراموشی ... خود آن ...
-
نظم !
جمعه 25 فروردین 1396 15:27
چیزی که هر روز جدیدا درگیرش شدم و مجبورم بهش تن بدم اما مث ی سم برام ...اصن انگار می فتم تو زندان ! الان دقیقا حکم بچه ای رو دارم که مامانش می خواد بهش نظم یاد بده ! تصور کن درونم چ خبره !! ی پریسای مامان ی پریسای کودک ...ی پریسای منطقی ...یکی مهندس ...یکی خواننده ...اوضاع خرابه کلا !!کلا تامل کردن تو انجام خیلی کار...
-
حرف هایی که قل قل می کنند از گلو بدر آیند ....
جمعه 6 اسفند 1395 17:49
تنها دلیل این که ادم ها غر می زنند و تحقیرت می کنند این است که راحت ترین راه را برای رسیدن به دیگران انتخاب کرده اند ، کوباندن و پایین کشیدن آن ها ... نمی شود این گونه جایی باید تصمیم بگیرم که این تراژدی برای همیشه پایان یابد ...من با آن ها نمی توانم حرف بزنم پس درین مدت باقی مانده بی نهایت بهشان محبت خواهم کرد ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 بهمن 1395 21:42
ریشه ی عدم رضایت از خود چیه ؟! این کم کم تبدیل میشه ب یک بیماری بزرگ ...این که موقع غذا خوردن فقط به خوشمزگیش فکر کنی اما درست بعدش که سیر شدی و احساس فربه بودن کردی پشیمون و نادم شی ... می دونم الانم مثل همون حالت بعد از غذا خوردنه اما ب گمونم وقته تغییره و من استارتشو زدم ... قطعا راه سختیه ...
-
درد
یکشنبه 19 دی 1395 20:55
اخ ... نمیگذرم از کسی ... نمیگذرم ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 آذر 1395 20:34
هر شب آن یاد دور را در ذهنم خاموش میکنم .... تو در چه حالی ؟! واقعا دلت تنگ نیست ؟ براحتی دل به کسی دیگر بستی ؟! مهربانی ام فقط احازه میدهد که بسپارمت به قیامت ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 آذر 1395 20:07
و اشکی که سر انجام سرازیر میشود ... حساب ما به قیامت خیال ندارم از تو بگذرم ...
-
رفتن
پنجشنبه 22 مهر 1395 14:35
رفتن یا یاد بگیر این قسمت دیگری از زندگیست ... رفتن به آدم ها یاد می دهد که کنار بال های سفیدی که داری دو پا هم داری مخصوص رفتن های زمینی ... دو پایی که فقط کافیست دکمه ی روشنشدنش را بزنی ... رفتن را یاد بگیر برو برای همیشه ترکش کن ... هیچ وقت او را نبخش ... نبخشیدن حق توست ... درست مثل رفتن ... به اغوش خدا بسپار خودت...
-
و اما دوباره قصه ی مکرر
پنجشنبه 22 مهر 1395 08:02
وقتی چیزی به اسم عشق درون آدم ها زنده نباشد خطر ناک می شوند ... که عشق سراسر مهربانیست ...
-
عزیزم ...
دوشنبه 19 مهر 1395 17:55
دمت گرم عزیزم ... ممنون عزیزم .. ممنون پاره ی قلبم ... یزد ..؟ تنها ؟! بی خبر ؟؟ دمت گررم ... آه ازین شعله های درونی ...
-
...
یکشنبه 18 مهر 1395 05:24
رنگم گچ میشه گاهی از نبودنت ... از دل تنگی ... درونم خالی میشه ... خیلی وقته تو زندگیم نیستی ها ... اما دلم اشوبه ... هنوز ب نبودنت عادت نکردم ...هنوز هر صبح دو قطره اشک می ریزم ...
-
تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد ...
شنبه 17 مهر 1395 13:56
ازین اندازه مهربانی درونی خودم به ستوه می آیم ...