باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

حقیقت تلخ

عجب صبری خدا دارد !

متاسفانه وقتی مواجه میشیم با اون بعد از آدم ها که درونیه درونیه ...مثل ی روز سرد و یخ زمستونی وسط کوه های سنگی ...حقیقت درست مثل اون باد یخ می خوره تو صورتت !

امیدوارم هیچ وقت قادر نباشیم ذهن هم رو بخونیم ...هیچ وقت !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.