باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

enfp

نوشته که این شخصیت عمیقا از نوشتن برای آروم شدن استفاده می کنه ...

بعضی وقتا همه چی میریزه به هم ..سیم پیچیام قاطی میشه ...شاید واسه پریود عه ..شایدم نه ...

ولی این روزا و شبای اینجوری همیشه سازنده بودن برام ...همیشه تصمیم هایی گرفتم و تو مسیرشون رفتم که به پیشرفتم خیلی کمک کرده ...

متاسفانه همینه دنیا و باید توش انتظار هرچیزی رو داشت ... منتها قوی شدن مرحله ایه ...قوی شدن اول ممکنه یک سال طول بکشه و بعدش از خودت به خاطر قوی بودن خسته شی ...اما  درست همون شب هیع ابغوره ذخیره میکنی و به مسیرت نگاه می کنی ...باعث میشه اشتباهاتو بفهمی و یا نه با خودت بگی که اگه این مسیر رو جور دیگه ای میرفتی چقد بهتر بود ...و این خیلی کمکت می کنه ..

البته به من ...

یهو دلم قرص میشه ... اول به خودم و بعد به همه ی آدم هایی که هستن ...قبل همشون خدا ...

قطعا باید  بزرگ شد ... قطعا باید فهمید و عاقلانه رفتار کرد ... ولی خب گاهی کم میاریم ...

صبح که از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود ... با چشمای بسته دنبال راه گشتم ... به خیال خیلی از راه ها ی فرار به در و دیوار زدم ....

بالاخره پیداش کردم ...نور داره خودشو نشون میده ...

راه داره خودشو نشون میده ...

تو این دنیا باید انتظار همه چی رو داشت و در عین حال مطمئن و شاد و مهربون بود ...

راستی ! اینم شک ندارم که دنیا می چرخه ! ...خیلی خوب و آروم و به جا ..الان تقریبا به این ایمان دارم وو در حالی که قبلا شک داشتم ..

پایدار و سبز باشین همیشه

استرس

استرس یهو که میاد همه چیو میپسچونه به هم ...

دلم می خواد فریاد بزنم

چه قدر امروز همه چی ریخت به هم

بتن رو چه کنم ؟

لباس عروسی پری رو چی ؟؟

عزیز دل رو چی ؟ چی میشیم ؟؟

دوستایی که براشون وقت نذاشتم رو چی ...

خدای من ...این شوریدگی همش از انتطار میاد ...انتطار از چیزای کوچیک ... این رفتاریه که باید تو خودم درستش کنم ...

باید مهربونیم همه جارو فرا بگیره و ازین وضعیت طلبکار در آم ...

باید و باید