باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

انصافانه

انصافانه ترین راه برای کنار تو بودن...

غمگین بودن است ...

که وقتی غمگینم نه خودخواهم و نه حرفی می زنم که از ناکجا آبادم بیاید ...

وقتی غمگینم خودمم ... 

خودآن گستاخ زمان قدرت...

خود آن فراموشکار زمان فراموشی ...

خود آن ...

نظم !

چیزی که هر روز جدیدا درگیرش شدم و مجبورم بهش تن بدم اما مث ی سم برام ...اصن انگار می فتم تو زندان ! الان دقیقا حکم بچه ای رو دارم که مامانش می خواد بهش نظم یاد بده ! تصور کن درونم چ خبره !! ی پریسای مامان ی پریسای کودک ...ی پریسای منطقی ...یکی مهندس ...یکی خواننده ...اوضاع خرابه کلا !!کلا تامل کردن تو انجام خیلی کار ها کمک می کنه این اتفاق ها کمتربیفته  و وقت کنری هدر بره ...

اما دارم تربیتش می کنم و می دونم از پسش بر میام ... سخته خب تن دادن به چیزایی که می دونیم لازم داریم و اما علاقه ای بهشون نداریم ...