باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

باشد برای روزی که بدانم ...

اغاز دوباره ی نوشتن ...

رفتن

رفتن یا یاد بگیر 

این قسمت دیگری از زندگیست ...

رفتن به آدم ها یاد می دهد که کنار بال های سفیدی که داری 

دو پا هم داری مخصوص رفتن های زمینی ... دو پایی که فقط کافیست دکمه ی روشنشدنش را بزنی ...

رفتن را یاد بگیر 

برو 

برای همیشه ترکش کن ...

هیچ وقت او را نبخش ...

نبخشیدن حق توست ... درست مثل رفتن ...

به اغوش خدا بسپار خودت را و رفتن را بیاموز ...

امروز رفتم ...

بزرگترین مجازات برای تو ...

نداشتن من است ...

بترس از دلی که موقع رفتن شکسته است و از آن بیشتر ...

از دلی که موقع شکستن آه می کشد ... 

می روم ...

خدا نگهدارم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.